خاطرات سهراب سپهری
دوقلوهای پارسی
آشنا یعنی همخانه« من » در دیار «تنهایی » ، هم میهن من در سرزمین غربت

//خاطرات خواندنى سهراب از دوران دبستان

من از خیلی چیزها می ترسیدم: از مادیان سپید پدر بزرگ، از مدیر مدرسه، از نزدیک شدن وقت نماز، از قیافه عبوس شنبه. چقدر از شنبه ها بیزار بودم. خوشبختی من از صبح پنجشنبه آغاز می شد. عصر پنجشنبه تکه ای از بهشت بود. شب که می شد در دور ترین خواب هایم طعم صبح جمعه را می چشیدم.

در دبستان از شاگردان خوب بودم. اما مدرسه را دوست نداشتم. خودم را به دل درد می زدم تا به مدرسه نروم. بادبادک را بیش از کتاب مدرسه دوست داشتم. صدای زنجره را به اندرز آقای معل...م ترجیح می دادم. وقتی در کلاس اول دبستان بودم یادم هست یک روز داشتم نقاشی می کشیدم، معلم ترکه انار را برداشت و مرا زد، و گفت: «همه درسهایت خوب است. تنها عیب تو این است که نقاشی می کنی».

این نخستین پاداشی بود که برای نقاشی گرفتم. با این همه، دیوارهای گچی و کاهگلی خانه را سیاه کرده بودم.

سهراب سپهرى
خاطرات سهراب به قلم خودش
برگرفته از كتاب هنوز در سفرم
نقاشى: سهراب



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





پنج شنبه 19 شهريور 1394برچسب:, :: 9:44 :: نويسنده : مهران ومهرداد

درباره وبلاگ

این وبلاگ درباره موضوعات دوقلوها وجوانان هست
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان دوقلوهای پارسی و آدرس mehrdan68.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان


خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 3
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 19
بازدید ماه : 393
بازدید کل : 62892
تعداد مطالب : 57
تعداد نظرات : 43
تعداد آنلاین : 1